سلام خداجون
بازم کلافه ام میبینی بازم بهم ریخته ام
خدایا یعنی همه راست میگن که من بهانه گیر و نق نقو هستم چرا تا میام به کسی انتقاد کنم و حرف دلم رو بزنم میگه حرف دلت بهانه است وقتی سکوت میکنم و هیچی نمیگم و حرف دلم رو روی هم میریزم و دم نمیزنم بازم ایراد میگیرن میگن چرا ساکتی چرا نمیگی چه مرگته آخه من چکارکنم خوب بگم بهانه گیر و نق نقو هستم نگم لالم و میگن مثل آدم آهنی برخورد میکنم ولی بخدا خسته شدم یعنی تو این دنیا به این بزرگی یکی نیست حرف منو بفهمه یکی نیست درکم کنه یکی نیست بفهمه من میخوام همونجوری که خودم احساساتم رو ابراز میکنم باهام برخورد بشه خسته شدم از بس به دیگران محبت کردم و دیگران هروقت دلشون خواست بهم محل گذاشتن و وقتی میپرسم چرا بی محلی میکنید میگن بهانه نگیر نق نزن غر نزن
خسته شدم خودت یه راهی پیش روی من بزار که طبق همون رفتار کنم باورکن من نمیخوام عزیزانم رو از خودم برنجونم نمیخوام سوهان روحشون بشم میخوام مرهم زخمشون باشم نه نمک رو زخماشون بپاشم خودت یه کاری کن
میدونم سخته به کسی که ازش بدت میاد نگاه کنی
ولی ازت میخوام بازم به من درمونده کمک کنی خودت همه چیز رو درست کن